چکیده:
خوب است بدانید دروغ برای کودک زیر سه سال معنا ندارد؛ آنها نمی‌دانند که حوزه تفکرشان خصوصی است و فکر می‌کنند والدین می‌توانند ذهن آنها را بخوانند. بین سه تا چهار سالگی درمی‌یابد که دیگران نمی‌دانند او چه فکر می‌کند و نمی‌توانند ذهنش را بخوانند.

تعداد کلمات: 1330 / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: کبری خدابخش
 
- خوب است بدانید دروغ برای کودک زیر سه سال معنا ندارد؛ آنها نمی‌دانند که حوزه تفکرشان خصوصی است و فکر می‌کنند والدین می‌توانند ذهن آنها را بخوانند. بین سه تا چهار سالگی درمی‌یابد که دیگران نمی‌دانند او چه فکر می‌کند و نمی‌توانند ذهنش را بخوانند.

- در این سن قدرت تخیل و تصویرپردازی به اوج خود می‌رسد و کودک همزمان با یادگیری مهارت‌ها و اطلاعات جدید، قدرت ذهنی خود را بالاتر می‌برد. در این سن داستان‌پردازی کودک بسیار قوی است و یاد می‌گیرد کار بدش را گردن یک فرد خیالی بیندازد. او بین واقعیت و خیال، مرزی قرار نمی‌دهد و گاهی والدین خیال‌پردازی وی را به اشتباه دروغ نام می‌گذارند.

- اما در کل این دوران رفتار پدر و مادر تاثیر زیادی بر دروغگو شدن فرزندشان دارد. مثلا وقتی کودک به مادرش می‌گوید که از برادرش متنفر است، مادر شاید او را به خاطر این حقیقت گویی تنبیه کند، اما اگر همین کودک در آن لحظه آشکارا بگوید حالا دیگر برادرش را دوست دارد، مادرش شاید به او پاداش دهد و او را در آغوش بگیرد و ببوسد. خوب این کودک چه نتیجه‌ای از این تجربه خواهد گرفت؟ او متوجه می‌شود مادرش دروغگوهای کوچولو را دوست دارد! پس اگر مایل هستید به کودکان خود راستگویی را آموزش دهید، باید برای گوش دادن به حقایق تلخ به اندازه حقایق شیرین تحمل داشته باشید. اگر قرار است کودک راستگو بار آید، نباید او را ترغیب کرد، درباره احساسش دروغ بگوید، چه این احساسات مثبت باشد و یا منفی.[1]

- کودکان از شنیدن داستان‌هاى تخیلى واقعاً لذت مى‌برند و دوست دارند خودشان نیز با قوه تفکر و تجسم‌شان ماجراها و قصه‌هاى جالبى بسازند.

- اما نکته‌اى که والدین و مربیان هنگام خواندن و تعریف این گونه داستان‌ها براى کودک باید مدنظر داشته باشند، آن است که با نهایت آرامش و بدون این که عکس‌العمل منفى‌اى از خود نشان دهند، ذهن کودک را به سوى واقعیت‌ها سوق دهند.
- کودکان ۵-۴ ساله اغلب خیال‌بافى و رویا‌پردازى را دوست دارند و شروع به داستان‌پردازى مى‌کنند. این گروه از کودکان معمولاً قادر نیستند بین حقیقت و دنیاى ذهنى‌شان تفاوت گذارند.[2]
 

دلایل دروغ‌گویی

- سعى کنید هرگز دروغ نگویید. متاسفانه بعضى از دروغ‌هاى جزیى والدین الگوى بدى براى فرزندان است، زیرا آنان یاد مى‌گیرند که گاهى مى‌توانند از گفتن حقیقت طفره روند.

- چنانچه فرزندتان کار اشتباهى انجام داد و شما متوجه خطاى او شدید، با پرسش هاى موشکافانه و مکرر خود، او را تحت فشار قرار ندهید، زیرا او را به سوى دروغگویى سوق خواهید داد. در چنین شرایطى که مطمئن هستید او کار خطایى انجام داده است، اشتباه عملش را به او گوشزد نمایید و او را راهنمایى کنید تا دوباره مرتکب آن اشتباه نشود.

- مراقب رفتارهاى خود هنگام پرسش و بازخواست از کودک باشید. اگر چهره‌اى عصبانى و خشمناک داشته باشید، ممکن است او از ترس پیامدهاى ناخوشایند رفتار شما، مجبور به دروغگویى شود.

- هیچ‌گاه خطاهاى معمولى فرزندتان را با خشم و عصبانیت شدید جواب ندهید و زمانى که او به اشتباه خود پى برده است، سعى نکنید با شرمنده کردن بیش از اندازه او رعب و وحشت بى‌مورد در دل کودک ایجاد کنید، زیرا او تصور خواهد کرد که اشتباهات روزانه او موجب برانگیختن شما خواهد شد و از ترس این که مبادا در آینده شما را ناراحت کند، ترجیح دهد، دروغ بگوید.

- هرگز فرزندتان را دروغگو خطاب نکنید، زیرا او این صفت و برچسب را به خود خواهد گرفت و پس از مدتى با درونى ساختن این ویژگى تبدیل به یک دروغگو خواهد شد. در عوض همیشه این اطمینان و اعتماد را به او بدهید که مى‌تواند تمام صحبت‌ها و نظراتش را به راحتى با شما در میان گذارد.[3]

- بدون شک کودکان صداقت و راستگویى را از والدین خود مى‌آموزند. آنچه پدر و مادر مى‌گویند الگو و سرمشقى است براى فرزندان‌شان تا از این طریق نحوه رویارویى با مسائل و مشکلات را یاد بگیرند. زمانى که والدین و اعضاى خانواده سعى مى‌کنند هر واقعه‌اى را آن طور که اتفاق افتاده است، براى یکدیگر تعریف کنند، در حقیقت صداقت و راستگویى را در بین اعضاى خانواده خود استوار مى‌سازند. بدین منظور باید محیطى براى کودکان فراهم آورند که حتى اگر آنها کار اشتباهى هم انجام دهند، بتوانند آن را بدون ترس و دلهره به زبان آورند.

- براى موفقیت در این امر، بهتر است به جاى سرزنش کودک، درصدد یافتن علت خطا و پیشامد فوق بود. یافتن و درک حقیقت، اولین گام براى آموزش راستگویى به کودکان است.

- بین دروغگویى و داستان پردازى تفاوت بسیار است. بچه‌ها با قدرت تخیل قوى شان قادرند از ماجرایى ساده، صحنه‌اى شگفت‌انگیز و خیالى بسازند تا حدى که شنونده را مسحور واقعه کنند. در این بین وظیفه والدین آن است که در عین احترام گذاشتن به تخیلات کودک او را تشویق کنند تا بین رویدادهاى واقعى و آنچه که در خیال خود تجسم مى‌کند، فرق گذارد.

- به کودک بگویید که احساس او را درک مى‌کنید و مى‌دانید که کودک دوست دارد گاه آرزوهایش به حقیقت بپیوندند. براى مثال، وقتى او مى‌گوید، «بهترین نقاش مهد کودک است...» به او بگویید مى‌فهمید که او دوست دارد که بهترین باشد.

- سعى کنید همیشه درصدد یافتن راه حل مشکل باشید و نه سرزنش و شماتت کودک.[4]

- زمانى که فرزندتان به رغم این که گفتن حقیقت برایش سخت و ناگوار است، راست مى‌گوید، حمایت و توجه لازم را نسبت به این رفتار پسندیده او ابراز کنید. اغلب کودکان دوست دارند که والدین‌شان از این کار آنها قدردانى کنند. اگر آنها بفهمند که از طریق راستگویى مى‌توانند توجه اطرافیان‌شان را جلب کنند، مطمئن بدانید که همیشه حقیقت را خواهند گفت.

- نباید کودکانمان را تحریک کنیم تا برای دفاع از خود دروغ بگویند. وقتی کودکان دروغ می‌گویند والدین از خشم برافروخته می‌شوند، به خصوص وقتی که دروغ آشکار است؛ مثلا شنیدن پافشاری کودک در اینکه به رنگ دست نزده است یا شکلات نخورده است، وقتی که صورت و پیراهنش خلاف گفته‌اش را می‌رساند برای والدین بسیار خشم‌آور است.دروغ‌ها بیان کننده حقایق مربوط به امیدها و دلهره‌ها هستند، دروغ‌ها آشکارکننده آن چیزی هستند که فرد می‌خواهد انجام دهد یا باشد. واکنش کامل و پخته نسبت به یک دروغ بیشتر بایستی درک مفهوم آن دروغ را منعکس کند نه انکار مفهوم آن یا محکومیت فرد دروغ‌گو را.

- ما از طریق اطلاعاتی که از دروغ‌ها کسب می‌کنیم می‌توانیم به کودک کمک کنیم تا واقعیت‌ها را از افکار پوچ و خیالی تشخیص بدهد. وقتی پسر بچه‌ای به ما خبر می‌دهد که برای عید، فیل زنده‌ای را به عنوان هدیه سال نو دریافت کرده، اگر پاسخ دهیم «تو دلت می‌خواست این طور بود یا تو دلت می‌خواهد یک فیل داشتی» مفیدتر نخواهد بود تا اینکه دروغگویی او را ثابت کنیم و دست به انکار گفته او بزنیم.

- واکنش شدید و تند والدین در مواجهه با دروغگویی کودک باعث می‌شود کودک نقطه ضعف والدین را پیدا کند و با شناخت حساسیت والدین نسبت به این موضوع، از دروغ برای جلب توجه آنها استفاده کند. در بعضی موارد این والدین هستند که کودکان را تشویق به دروغ گفتن می‌کنند. ارائه واکنش غیرمنطقی و تند نسبت به دروغگویی یا خیال‌پردازی کودک، ارائه ندادن الگوی مناسب، پنهان کاری در مقابل کودک، ناآگاهی نسبت به تاثیر گفتار والدین بر کودک، باعث می‌شود کودک از آن به عنوان حربه‌ای برای توجیه رفتارهای خود و رسیدن به اهدافش استفاده کند.

- در اولین درجه بهتر است به تمایز قائل نشدن بین واقعیت و تخیل اشاره کنیم زیرا تعداد زیادی از کودکان دروغ نمی‌گویند بلکه ذهنیات خود را بر زبان می‌آورند اما والدین با واکنش عجولانه و اشتباه سعی می‌کنند گفته کودک را تصحیح کنند و او را از دروغ‌گویی برحذر دارند.[5]

پی نوشت ها:
[1]- نقش پدر و مادر در آسیب شناسی روانی کودک و نوجوان، بهناممکوندی، علی سلیمانی، فاطمه لیامی، مجله اندیشه و رفتار، شماره ۱، سال چهارم، تابستان ۱۳۷۷
 
[2]- نقش پدر و مادر در سازندگی کودک، رضا شاپوریان، مجله پیوند، شماره ۳، دی ماه ۱۳۵۸

[3]- مادر و پرورش فرزند، ویلیام سیرز، پروین فرهادی، کتاب ماد، تهران، 1394

[4]- مباحثی در روان‌شناسی و تربیت کودکان و نوجوانان، غلامعلی افروز،انتشارات انجمن اولیا و مربیان، تهران، 1380

[5]- فرزند صالح، ستار پور ابراهیم،چاپ ششم، خرد آذین، قم، 1389